دو
ماه و چند هفته از انتصاب حسن روحانی گذشت. جو احساسی فروکش کرد و همانگونه که پیش
بینی می شد به زودی مشخص گردید که حسن روحانی این نماینده ویژه علی خامنه ای در
شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی چیزی به جز یک «تدارکاتچی» جدید در دستگاه ولایت
فقیه نیست که مانند بقیه دست اندرکاران این نظام یک چیز را خوب بلد است. دروغ خوب
می گوید و وعده خوب می دهد.
آری
حسن روحانی دروغ خوب گفت و وعده خوب داد! همانطور که احمدی نژاد خوب دروغ می گفت! همانطور که خاتمی خوب دروغ می گفت! و همانطور که پیشتر از آن و آنها که سنشان
قد می دهد و به یاد دارند هاشمی رفسنجانی خوب دروغ می گفت! و از همه مهمتر
همانطور که امام همه اینها، خمینی خوب دروغ می گفت!
زندانیان
که آزاد نشدند، هیچ! بگیر و ببندها هم که بیشتر شد، هیچ! اعدامها هم که گروهی شد،
هیچ! معترضان و شهیدان و آسیب دیدگان سال 88 از دید آقای کلید «اردوکش خیابانی» هم
که شدند، هیچ! بساط چاپلوسی و تملق گویی ولی فقیه در به اصطلاح مجلس توسط وزیران
آقای کلید هم که به پا شد، هیچ! از همه اینها
اسفناک تر شاهد قتل زندانی سیاسی افشین اسانلو در زندان اوین، مرگ مشکوک رشید
اسماعیلی فعال سیاسی و جوان سی و یک ساله در اصفهان و قتل عطاء الله رضوانی شهروند
بهایی ساکن بندرعباس به ضرب گلوله از پشت سر و پس از تهدیدهای مکرر نهادهای امنیتی
و دفتر امام جمعه آن شهر نیز بودیم.
آری
برادر و خواهر عزیز! این است معنای اعتدال و اصلاح در رژیم قرون وسطایی ولایت فقیه.
رژیمی متشکل از آخوندها که پس از سی و چهار سال
کشور ما را به یک ویرانه تبدیل کرده و همه چیز اعم ازعلم و فرهنگ و اقتصاد
و هنر و اخلاق گرفته تا شادی و محبت و دوستی را از بین برده است.
در
حالی که امنیتی ترین کابینه حیات جمهوری اسلامی، با
حضور قاتلان و شکنجه گرانی همچون مصطفی پورمحمدی و علی ربیعی را به نام دولت
«تدبیر و امید» به ملت ایران قالب کردند، یاد آوری رقص و پایکوبی عده ای معدود پس
از انتصاب حسن روحانی خالی از لطف نیست و در بردارنده درسهای زیادی است.
در
این ارتباط به شاهکاری از کارتونیست سویسی Patrick Chappatte دوباره
نگاه کنیم.
-----