۱۳۹۲ شهریور ۳, یکشنبه

مطلبی که جمهوری اسلامی را به خشم آورد!

نشریه محلی «نگین کرمان» به اتهام «توهین به مقدسات اسلام» و «تبلیغ‌ علیه نظام» توقیف شد.
این نشریه ی که در کرمان به چاپ می رسید یک نشریه ی محلی بوده و به صورت رایگان در اختیار عموم قرار می گرفته است. 

نکته ی جالب اما اینکه علیرغم محدود بودن خوانندگان این نشریه، انتشار طنزی سیاسی- اجتماعی در آن باعث شد تا «نگین کرمان» به ناگاه توقیف شود.

انتشار این نوشته باعث شد تا امام جمعه ی کرمان در خصوص انتشار این مطلب جیغ و داد سر دهد. پس از آن در صبح شنبه دفتر نشریه مورد هجوم آخوندها، عناصر متحجر و بسیجیان کرمان قرار گرفته و در نهایت این نشریه توقیف شد. 

قضاوت در خصوص این که در مطلب مذکور چه نکاتی بیان شده بود که نهایتا منجر به توقیف این نشریه ی محلی شد بر عهده ی مخاطبان قرار می گیرد.

اما سوال اساسی اینجاست: 

حکومتی که تحمل انتشار هیچ انتقاد ساده ای را ندارد، چگونه قرار است به ثبات رسد؟ پس چه شد آن همه وعده های فریبنده که از آن برای کشاندن عده ای به پای صندوق های رای استفاده شد؟ آیا این است آن آزادی بیان و حقوق شهروندی که حسن روحانی از آن دم می زد؟ آیا حکومتی به غایت ارتجاعی مانع پیشرفت و عامل اصلی همه ی بدبختی های ما نیست؟

خواندن متن این نوشته ی توقیف شده پاسخ بسیاری از سوالات بالا خواهد بود.

این نوشته را با هم بخوانیم؛ انشایی تحت عنوان «کشور خارج کجاست؟»:


موضوع انشا : کشور خارج کجاست؟
خارج جایی است که همه آدم ها در آن ایدز دارند
مملکت خارج جایی است که همه در آن با ناموس همدیگر کار دارند
در حالی که در مملکت ما چند نفر با ناموس همه کار دارند !!!
کشور خارج جایی است که رییس جمهورشان بیشتر از یک دست لباس دارد بس که تشریفاتی و مرفه است
.
تازه در خارج کراوات هم می زنند که همه میدانند یک جور فلش و علامت راهنمای رو به پایین است
.
خارجی ها همه غرب زده هستند بی همه چیز ها !!!
مردم خارج ، همیشه مست هستند و دائم به هم میگویند: یو آر …
اما در اینجا ما همیشه در حال احوال پرسی از خانواده طرف مقابل هستیم بس که مودب و بافرهنگیم
ما در ایران خیلی همه چیز داریم ! نان ، مسکن و حتی به روایتی آزادی <
اما فرق اصلی ما در این است که خودمان میگوییم این ها را نداریم ، ولی مقاماتمان میگویند دارید
و ما از بس که نفهم هستیم ، اصرار میکنیم و میگوییم پس کو ؟
آن وقت آنها مجبور میشوند گشت درست کنند و به زور به ما حالی کنند که ایناهاش
در خارج اما اینطوری نیست بس که آنها بی منطق هستند
خارج جای عقب افتاده ای است که گشت نسبت ندارد ! آن ها برای لاک زدن جریمه نمیشوند
در خارج هنوز نفهمیده اند که رنگ سیاه مناسب تابستان است
خارجی ها بس که دین و اعتقاد ضعیفی دارند ، با دیدن موی نامحرم ، هیچ چیزیشان نمی شود
اما ما اگر یک تار مو ببینیم ، دچار لرزش می شویم ! بس که محکم است این اعتقاداتمان
خارجی ها فکر میکنند ما در جنگ جهانی هستیم چون کوپن داریم و سهمیه بندی
آنجا کشیش ها و پاپ حوزه علمیه ندارند بس که بی فرهنگ هستند
خارجی ها بس که بی دین و کافر هستند ، نمی دانند ازدواج از نوع موقت چیست
خارجی ها بس که سوسول هستند می گویند مرد با زن برابر است و
هیچ استاد پاک و مطهری نبوده که بهشان بگوید نخیر ! هر 4 تا زن میشود یک مرد
آن ها بس که بی فرهنگ هستند در کلیسا با کفش می روند و عود روشن میکنند، در حالی که همه می دانند لذت حرف زدن با خدا در بوی جوراب مخلوط با گلاب است
آن ها تمام شعر های مذهبی خود را با آهنگ میخوانند، بس که الاغند،
در حالیکه وقتی آدم با خدا حرف میزند ، اجازه ندارد شاد باشد
خدا خیلی ترسناک است و هیچکس جز ایرانی ها نمیداند این را
ما از این انشاء نتیجه میگیریم که خارج جای بدی است
خارج جایی است که همه آدم ها در آن ایدز دارند

قضاوت با شما!

-----